ملا مصطفی بیسارانی
به وبلاگ احمدی خوش آمدید مدیر وبلاگ
کلبه اندیشه و احساس 1
بنـــــــر تبلیغاتی رایـــــگان 1
کشتی.کامیاران 1
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

پالنگان،کامیاران ،کردستان






بیسارانی را باید شاعر طبیعت خواند و دیوان او گواه این دعوی است. کودکی او در روستای بیساران از توابع ژاوه رود  سپری شده است. روستایی با طبیعتی زیبا و کوه های سرسبز و خرم که پیرامون آنرا درخت های بلوط گرفته ،و بخشی از جوانی او هم در آن بهشت یعنی بیساران گذشته است. درباره ی کودکی او چیزی نمی دانیم و آثار او هم دراین باب ساکت است و از تذکره ها هم چیزی به دست نمی آید. این درست است که اشعار او درمیان مردم رایج بوده و همه به آن عشق می ورزند اما دراین اشعار نشانه ای از دوران کودکی او وجود ندارد. وی به سال ۱۰۵۳ ه-ق در این روستای مینو نشان پا به عرصه ی وجود گذاشت و نامش ملا مصطفی ابن ملا قطب الدین بیسارانی است و تخلص خود را از نام روستای خود گرفت و در کودکی در خدمت پدرش به تحصیل مقدمات علوم پرداخت و در جوانی به قریه پایگلان رفت و در مجلس درس حاج ملا احمد پایگلانی حضور می یافت و در اندک مدت استعداد کم نظیر خود را در فرا گرفتن مسائل علمی ظلهر ساخت و پس از آن سفر های بسیار کرد از آن جمله مدتی در نودشه و دیر گاهی در سنندج ماندگار شد و در خدمت عالمان دین چندین سال فقه و تفسیر قرآن و حکمت خواند تا به اخذ افتائو اجتهاد نایل آمد و سپس به زادگاه خود بازگشت و مابقی عمر را به کار کشاورزی و دامداری و تدریس و وعظ و ارشاد مردم به سر برد تا به سال ۱۱۱۴ ه-ق جان به جان آفرین سپرد. 

 بیسارانی و پند و اندرز های او

سخنان بیسارانی سراسر درس زندگی - تلاش - ستایش خداوند - وصف طبیعت - عشق و پند و اندرز است و دیوان او همه ی این ها را اثبات می کند

 ‌حه‌ق ڕاگه‌ی ڕاسه‌ن فه‌نوازی نیـــــه‌ن

حه‌ق جه‌ فه‌ن بازان هیچ رازی نیــــه‌ن

حه‌ق وه‌ حیسابات پاره‌ و پوڵ نیــــــه‌ن

لاش به‌نده‌ی دووڕه‌نگ هیچ قه‌بوڵ نیه‌ن

ڕاگه‌ی حه‌قێقه‌ت بگێـــــره‌ نه‌ ده‌سـت

بشۆ نه‌ مه‌یدان بێ پیاڵه‌ی مـــه‌ست

نۆطق نه‌زانـــیت به‌ره‌ش به‌ قـه‌فـه‌س

ڕاز پــه‌نـهانیت مــــه‌واچـــه‌ به‌ کـه‌س

بیسارانی و سروده های او در وصف خداشناسی

 در دیوان بیسارانی شعر های فراوانی در باب خدا شناسی به چشم می خورد. خداشناسی بیسارانی خدا شناسی واقعی است و به عقیده ی وی کسی که در این دنیا خدای یگانه و بی همتا را می خواهد باید بسیاری از کارهای بیهوده را کنار بگذارد و بسیاری از خستگی ها و سختی ها را تحمل کند تا به هدفش برسد:

شیرین شه‌رم نیه‌ن شیرین شه‌رم نیه‌ن

شیرین په‌ی خاسان شه‌رت هه‌ن شه‌رم نیه‌ن

په‌ی چێش مه‌واچان حجاب خاس نیه‌ن

جه‌ ئافتاو خاسته‌ر که‌سێ کێ دیه‌ن

ئه‌گه‌ر په‌ی خاسان حجاب خاس مه‌بی

ئافتاب و مه‌هتاب که‌ســێ نمــــه‌دی

که‌سێ وێنه‌ی تۆ شه‌م بۆ جه‌مینش

لازم پــــه‌روانان میـــان وه‌ دینــــــش

ئێمه‌یچ په‌روانه‌ی شه‌م شناسانیم

په‌ڕو باڵ سفته‌ی دین خــــاسانیم

میلله‌ت پاک دین پێغـــــه‌مبه‌رانیم

نه‌ک جه‌ طایفه‌ی که‌م نه‌زه‌‌رانیم

بنمـــانه‌ جــــه‌مین نــــوور پاکتــه‌ن

ئه‌ر تــۆ پاکه‌نی جه‌ کـــــێ باکتـه‌ن

تاثیر ماموستا بیسارانی بر روی مولوی کورد و دیگر شاعران کوردستان

مولوی یکی از شاعران رومانتیک ادب کوردی می باشد که بیشترین ارتباط را با موج شعر دوران خود داشته است و با بسیاری از شاعران زمان خود مانند: بلبل-ملا عبدالله داخی-شیخ عزیز و شیخ عبدالرحمان جانوره ای-شیخ یوسف نوسمه ای-محروم وبسیاری دیگر ارتباط داشته است. همچنین در دیوانش آشکار می شود که از بسیاری از شاعران قبل از خود هم آگاه بوده است. مانند: مولانا خالد نقشبندی-ولی دیوانه و بیسارانی. آنچه که در اینجا جای بحث و گفت و گو دارد بیسارانی است چرا که بیشترین تاثیر را بر روی مولوی داشته است و این گواه بر بزرگی و والا مقامی بیسارانی می باشد و مطمئنا مولوی زیاده روی نکرده است که به بیسارانی لقب سه ودائی کامڵ را داده است. کامڵ در زبان عرفان به معنای رهبر و راهنمائی است که مرتبه و مقام خدا پرستی او بسیار بلند باشد که هر کس دست به دامان او شود همه بزم و رزم دنیا را کنار می گذارد و به حق نزدیک می شود. مولوی همراه این مرتبه ای که برای بیسارانی گذاشته است و او را در این مقام می بیند بیتی از شعر بیسارانی را با قصیده ی خود قفل کرده است:

های ره حمه ت ئه و قه بر سه ودایی کامڵ

سه ر مه شق مه ینه ت بێساران مــه‌ نزڵ

"یانـه  ویرانـــی  هه ر  وه  من  ئــامـــان   "

"مــه تاوو گیرته ی که سیـــــوته‌ر دامــان"

مولوی در بسیاری دیگر از شعرهای خود از شعرهای بیسارانی بهره برده است مانند شعر زیر:

مــوطـریب بۆ وه داد دلگیریمــــه وه

پیــــری  هــا  ئـامـا  وه  پیریمـه وه

نه وات وێـــرانــــه ی دڵ که رۆ ئاوا

چه نی به سته ی فه رد بێساران ماوا

در اینجا نیز مولوی آواز شعر های بیسارانی را با صدای آن موطریب همتا میکند و این سه بیت را میاورد:

ئینــــه گـــرد جــه وه خت نادانیــم بیه ن

فه صڵی سه رمه ستی وجه وانیم بیه ن

ئیســـه ها جه گشت په شیمانیم به رد

واده ی پیـــریمــــه ن جـوانیــــم ویــه رد

کۆچ دوایمــــــــــه ن  یاوانــــــــم نــۆبـــه

نۆبــه ی تۆبــه مــه ن  که ره م دار تۆبــه

مولوی در شعر زیر که در پاسخ یکی از نامه های شیخ عزیز جانوره ای نوشته است باری دیگر پنجه ارادت را بر سر بیسارانی گذاشته است:

بێســــارانیـــه ن نه تـۆی فه رد مـــن

"خه م چه نی خه مان زوو مبۆ ساکن"

همچنین در شعری دیگر که در پاسخ نامه ی شیخ سراج الدین نوشته است دو بیت دیگر از شعر های بیسارانی را به کار برده است که همان دو بیت را شیخ همراه با نامه برای مولوی فرستاده است:

"یا کا غه ز بریان یا مه ڵا مــــه رده ن"

"یا خۆ عارته‌ن دۆس وه یاد که رده ن "

"غه مگین مه نیشه غه م بده روه باد"

"فه له ک نمازۆ که س وه خاتر شـــاد  "

این ها نمونه هائی بودن که والا بودن ارزش و اعتبار بیسارانی نزد مولوی را آشکار میکند و این نشانه ی توانایی بیسارانی در قلمرو شعر می باشد. اما تاثیر بیسارانی فقط بر روی روح و روان و شعر های مولوی نبوده است بلکه بر روی بسیاری از شاعران دیگر مانند: پیره‌ مێرد و مستوره ی اردلان نیز تاثیر گذار بوده است اما ما مولوی را برای نمونه بیان کردیم چون از آنها نامدار تر می باشد.                                                                               

عشق بیسارانی و آمنه

بیسارانی در جوانی شعر می سرود. هنگامی که در روستای پایگلان مشغول تحصیل علوم بود در رهگذری ناگهان دلباخته ی دختری به نام آمنه گردید. خانه آمنه دیوار به دیوار مسجدی بود که بیسارانی در آن درس می خواند و دیدار آنان چندین بار تکرار شد اما هیچگاه مجال صحبت کردن با هم را نداشتند و هر دو در آتش عشق هم می سوختند و می ساختند. بامدادی که عاشق شیدا تمام شب را به یاد معشوق گذرانده بود به اقامه ی نماز صبح برخاست و به راز ونیاز با خدای خود پرداخت و ناگاه از خانه ی مجاور صدای دلنشین یار به سمعش رسید و بی تابانه کتابی را زیر بغلش گذاشت و به پشت بام مسجد رفت به امید اینکه جمال یار را مشاهده کند و لحظاتی در آن خلوت با او بنشیند اما از بخت بد درخت توت تنومندی با شاخ و برگهای فراوان مانند دیواری جلو دید او را مسدود کرده بود و بیسارانی نومیدانه ابیات زیر را آرام آرام سرود. گویند بعد از زمزمه کردن این ابیات باد شدیدی شروع به وزیدن گرفت و شاخ و برگ درخت را در هم شکست و پس از آن بیسارانی هر بار که آرزوی دیدار یار را می کرد بر بالای بام مسجد می رفت و از آنجا به تماشا و تمنا می پرداخت و به آرزوی خود می رسید.

عشق بیسارانی و آمنه (شێعر)

چڵـــێ نــه‌ پـه نا چڵـــێ نه په نا

چڵێ چۆن ره قیب مدران نه په نا

هۆرئامان مدران نه ڕووی ته مه نا

مه ر باد قۆدره ت بده رۆش فـه نا

وه بــاد قــۆدره ت له تار له تار بۆ

نمـــازۆ باڵای قیبلـــه م دیــار بــۆ

بسۆچۆ باهر بازه ده ی سه حه ر

ڕیشه ش جه زه مین به ربیۆ وه به ر

تا باڵای قیبله م چۆن شه م خانان

بۆینووش به چه م جه به رزه بانان

ساده زیستی بیسارانی و رابطه او با طبیعت

بیسارانی چنانچه گویند مزرعه ای داشت و چند گوسفندی که با آنها امرار معاش می کرد و در گوشه ی آرام خانه ی خود آسایش خاطر را داشت و از زندگی ساده ی خود لذت می برد و اوقات فراغت را هم به سرودن شعر می پرداخت . با وجود فتنه هایی که در آن زمان روی می داد ناچار غالبا در منطقه خود اورامان می ماند و چون در جوانی از علم مدرسه ها بهره برده بود به ادعای خود هم از منقول بهره داشت و هم از معقول بی نصیب نبود. هنگامی که پدرش فوت کرد وی سی و پنج ساله بود و در شعر و هنر در دیار خود بیساران آوازه بلند داشت و مردم اشعارش را حفظ می کردند و از آن لذت می بردند. شاعر با شور و هیجان زیبایی های بهار را در اشعارش توصیف می کند و روح حساس او در برخورد با این زیایی ها به هیجان می آید و آوای پرندگان گوناگون او را به یاد نغمه های خنیا گران می اندازد و بانگ کبک و آوای فاخته مانند صدای نی چوپانان کورد در گوش او طنین می افکند و صدای اردک و مرغابی او را به یاد طنبور می اندازد و رنگ سبزه ها و بدایع رنگین کمان در شعر او جلوه گر می شود اما زیبائی گل ها بیشتر از همه ذوق او را تحریک می کند چنانچه در صحفه ۴۱ دیوان خود بیان می کند.       

بیسارانی و حسرت او برای کودکیش

بیسارانی به یاد دوران کودکیش می افتد و افسوس می خورد که دوران کودکیش زود سپری شده است و در آن دم پیوسته با کودکان هم سن و سالش بازی می کرد و به آغوش دخترکان خوبروی می رفت آنان را دیدار می کرد اما اکنون که پیر شده نازداران از او رم می کنند. چنانچه در صحفه ۲۱ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی پدر شعر رومانتیک کوردی

بیسارانی یک شاعر رمانتیک است و اشعار او بسیار شیوا و دلنشین و ساده و روان است و بیشتر آن در وصف معشوق و طبیعت و مسائل اجتماعی است و در آن تنوع وجود دارد و پیروی از احساس و خیال پردازی و سفرهای رویائی و قبول مشکلات در اشعار او موج می زند و چنانچه می دانیم شعر رومانتیک در قرن نوزدهم میلادی پدید آمده است و رمانتیک به زمانی اطلاق می شود که شاعران توانستند از زیر نفوذ ادبیات فرانسه به در آیند وادبیات این عصر متمایل به نمایش حقیقت خارجی مسائل گردید و آنان طرفدار زیبائی و سادگی بیان بودند که قواعد کلاسیک آنها را فراموش می کرد و خاصه ی اصلی آنان عبارت بود از رجحان احساس و تخیل بر استدلال و تعقل. در صورتی که بیسارانی قبل از بوجود آمدن این مکتب اشعار خود را سروده است چنانکه در صحفه ۸۶ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی و اشعار او در رابطه با مسائل اجتماعی

بیسارانی در اشعارش به مسائل اجتماعی نیز اشاره می کند از جمله در یکی از غزلیاتش مسائل غریبی و آوارگی را پیش می کشد و می گوید: قلب غریبان مانند برگ گل نازک است و باید آن را حفظ کرد وغریبان را نباید آزرد و آنها را باید نوازش کرد تا خداوند از چنین کسانی راضی باشد چنانکه در صحفه ۸۱ دیوان خود بیان می کند. 

وصیت ماموستا بیسارانی در رابطه با محل دفن خود

بیسارانی در یکی از غزلیاتش در خواست می کند که گورش را در موضعی بنا کنند که هر بهاری باد بهاری و نسیم بر او گل افشاند و نزدیک به آب آبشار باشد و برگ های شکوفه های رزان ب  خاک آن ریخته شود و خاکش در زیر گل پنهان گردد تا بلکه یارش به گشت و گذار بیاید و نا بلد و نا آگاه پا به مزار او نهد و آن گاه دردش ساکن شود و آرام گیرد چنانکه در صحفه ۶۷ دیوان خود یعنی دیوان بیسارانی ویراسته دکتر صدیق صفی زاده بیان می کند و وصیت خویش را به صورت یک شعر بیان می کند.

دیوان بیسارانی

دیوان بیسارانی شامل غزلیات و قصاید و قطعات عرفانی است و او در برخی از اشعارش عشق و الوهیت را در قالب می و باده نشان می دهد و طبیعت را نیز ماهرانه توصیف کرده است و شعر او به حدی ساده و روان است که همه آنرا می فهمند و نیازی به شرح و تفسیر ندارد و این از خصایص شعر رمانتیک است. بدین گونه بیسارانی شاعر طبیعت و شاعر عشق و زندگی هم هست و اشعار او نغمه ای است نا تمام که خواننده در مطالعه آن خود را با کودکی می بیند که از سر عشق این نغمه را می خواند و چنانچه شنیده ام رساله ی دیگری به نام عقیده نامه دارد که در آن درباره عذاب قبر و قیامت صحبت کرده که متاسفانه تاکنون یافته نشده است. 

 

 

                                

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در جمعه 21 دی 1400برچسب:,ساعت 16:26 توسط فردین احمدی |




انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس زاهد نباتی
انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس زاهد نباتی
انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس هوشنگ مهدی
انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس هوشنگ مهدی
انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس زاهد نباتی
انتخابات شورای شهر کامیاران مهندس زاهد نباتی
ثبت حریم 20 اثر تاریخی
ثبت ملی روستای پالنگان و روستای ژیوار
پالنگان، سفری بیادماندنی به یک روستای پله‌کانی
جشن نوروز در استان کردستان روستای پالنگان
گزارش یک گردشگر از تاریخ وطبیعت پالنگان
دوره ارتفاع و فضای معلق (مریوان)
مدیر وبلاگ
مسابقات کشتی به مناسبت جام رمضان در شهرستان کامیاران
جشنواره نوروزی پالنگان، از روایت شکست اهریمن تا معرفی جاذبه های گردشگری+تصویر
فاصله بین کامیاران و روستای پالنگان
پالنگان زیباتر از ماسوله+ عکس
عکسهایی از پالنگان 2
برگزاری مراسم پر شکوه فرهنگی و هنری نوروز در پالنگان + تصاویر
سفری به کردستان - روستای پالنگان (از دید یک مسافر)
عکسهایی از پالنگان
پالنگان،کامیاران ،کردستان
کتیبه تنگی بر هورامان
مسابقه دوستانه کامیاران و روانسر به میزبانی شهر روانسر برگزار شد
هنرمند سیدمحمد صفایی
خوا له خوش بو حه ق شناس
مدیر ولاگ
شعر در وصف معلم
راهیابی گروه هنرهای نمایشی توسکا به چهارمین جشنواره منطقه ای زاگروس
زیبا بودن
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست
هرس کردن درختان فضای سبز و ایجاد فرم های جذاب و متنوع
گلکاری بسیار وسیع در سطح شهر بوشهر
پس لرزه های تئاتر کامیاران و گروه هنری توسکا